دقيقاً يک ماه از آخرين ديدارمان مي گذرد،


فکر مي کردم اين بار به بهانه ي سالروز ميلادم زودتر از بارهاي قبل همديگر را ببينيم اما .


وقتي با خنده ي شيطنت آميز هميشگي ات روز ميلادم را به عنوان نقطه آغار برنامه ريزي جديدت اعلام کردي


مي دانم که تنها خواستي بفهماني که روز ميلادم را به ياد داري و برايش روزشماري ميکني


اما از همان روز به خود نويد داده بودم که بعد از اين نبايد انتظار همين ديدارهاي ماهانه را هم داشته باشم .


در دلم ندايي مي گفت که امسال حتي براي ميلادم نيز تو را نخواهم ديد .


و هماني شد که دل گواهي مي داد .


حسم هيچگاه اشتباه نمي کند،


حتي اکنون که در فکر کوچ کردن هستي .


شايد در ظاهر فاصله مان کمتر مي شود اما


يقين دارم که موانع ديدار بيشتر خواهد شد .


حس روزگاراني را دارم که تو را حتي ديرتر از تغيير فصل ها هم مي ديدم .


روزگاراني که خواب و رويايت را، بيشتر از خودت مي ديدم .


اميدوارم اين نشانه ها، اين بار، نشان جدايي نباشد .


 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خدمات مجالس ‌بارجین ما beuty Mad Barg Don نامه نگاری و عریضه نویسی در سرپل ذهاب خرید از سایت آمازون جامعه شناسی ایران ایران گردی انجام پروژه های شبیه ساری شبکه